شبکه چهار - 22 اردیبهشت 1402

نگاهی به تاریخ "سلامت" در تمدن ایرانی(نظارت علمی، مناظره انتقادی، واقعی کردن تاریخ علم)

وزارت بهداشت، بمناسبت روز بیماری‌های صعب‌العلاج _ تهران ۱۳۹۲

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت خواهران و برادران عزیز سلام عرض می‌کنم. و بابت تأخیری که پیش آمد عذرخواهی می‌کنم. واقعاً شرمنده هستم. منتهی این‌جور وقت‌ها تقصیر ترافیک می‌اندازند...

چند مورد مناظره‌های پزشکی عرض کنم. 1) اولین بیمارستان در جنگ خندق، پیامبر(ص) فرمودند یک جای خاصی، یک خیمه‌های خاصی تمیز باشد...

یکی از حضار: بحث تمدن اسلام و بحث صلیبی‌ها را می‌شود بیشتر توضیح بدهید؟ مغول‌ها را که می‌دانیم.

جواب استاد: صلیبی‌ها اولاً در آندلس، چندتا کتابخانه با یکی دو میلیون کتاب در آندلس است یعنی اسپانیا، شبه جزیره ایبری که وقتی صلیبی‌ها از انگلیس و فرانسه و شمال اروپا آمدند و شاهان قدیم اسپانیا، این‌ها را سوزاندند و نابود کردند. دست‌کم چهار – پنج کتابخانه که یک میلیون و نیم کتاب داشته این‌ها سوزاندند! با کل کتاب‌هایش در رشته‌های مختلف علمی. نقل شده کارخانه نساجی در آندلس اسلامی با 11 هزار کارگر، می‌دانید یعنی چه؟ این یعنی انقلاب صنعتی. کارخانه‌های نساجی با ماشین‌های صنعتی ابتدایی بود. الآن می‌گویند در غرب، شروع انقلاب صنعتی در قرن 18 و 19 در نساجی و بعد هم ماشین بخار به انگلیس. همه این‌ها دروغ است. کارخانه صنعت نساجی در آندلس اسلامی با 11 هزار کارگر است. این‌ها در اسناد تاریخی خود مورخین غربی است که نوشته‌اند. اول آمدند کارخانه‌ها را از بین بردند که اول نفهمیدند بعداً فهمیدند چه اشتباهی کردند. بعد کتاب‌سوزی، محقق،‌ دانشجو در رشته‌های مختلف علمی. اروپایی‌ها که مسلمان بودند چون مسلمانان 500- 600 سال در اسپانیا تا نیمه جنوب فرانسه دست مسلمان‌ها بوده است. این‌ها وقتی که آمدند دادگاه‌های تفتیش عقاید کلیسا فقط 300هزار مسلمان اروپایی در اسپانیا را در دادگاه‌های تفتیش عقاید سوزاندند یا اعدام کردند یا زنده دفن کردند یا زیر شلاق کشتند که بیشترین کشتار دادگاه‌های تفتیش عقاید پاپ و کلیسا برای همین آندلیس اسپانیاست. هر کس کتاب‌های علمی در فیزیک و ستاره‌شناسی و حقوق و فقه و پزشکی به آن‌جا ترجمه می‌کرد کلیسا می‌گفت این‌ها کفر است و مترجمین را تعقیب می‌کردند و دانشجویانی که درس‌های اسلامی می‌خواندند اعدام می‌شدند، سوزانده شدند. این دانشمند‌سوزی‌هایی که می‌گویند در قرون وسطا دادگاه‌های تفتیش عقاید کرده، این دانشمندسوزی کسانی که با جهان اسلام با دانشگاه‌های اسلام، کتابخانه‌های اسلامی ارتباط داشتند این‌ها دانشمندان‌شان بودند. در فیزیک، جراحی، پزشکی، فلسفه. بنابراین این جریان دانشمندسوزی که در تاریخ قرون وسطا شنیدید 80- 90 درصدش مسلمان‌سوزی بوده یا کسانی که آثار اسلامی را ترجمه می‌کردند. بزرگترین غارت هم به شما بگویم تغییر تاریخ غلم است همه فکر می‌کنید همه این علوم در قرن 18 و 19 در 4- 5تا کشور اروپایی انگلیس و فرانسه و آلمان و هلند درست شده است این دروغ است و این بزرگترین غارت است. یک تاریخ جعلی برای علم نوشته‌اند. می‌گویند قرن 17 و 18 هاروی در دربار انگلیس کشف کرد که خون در بدن حرکت می‌کند، در روایت امام صادق(ع) 1300 سال پیش خون در بدن حرکت می‌کند، چطور حرکت می‌کند، چرا این‌طوری است؟ چه آثاری دارد؟ تازه این‌ها چیزهایی است که مانده، ‌بخش اعظم این‌ها نمانده. مناظره‌هایی در حوزه پزشکی. دقت کنید در کنار مسجد و کتابخانه و مدرسه، یکی از جاهایی که مناظره می‌شده بیمارستان‌ها بوده است. عرض کردم بیمارستان رسمی، البته در هر جنگی و درگیری بیمارستانی بود اما بیمارستان رسمی که علناً همه گفتند این‌جا بیمارستان است در جنگ خندق بود، پیامبر(ص) در محاصره بودند فرمودند یک بخشی را تمیز کنند، چادر بزنند، پیامبر(ص) فرمودند هرکسی این‌جا رفت و آمد نکند،‌ داخل نرود بیرون نیاید، دستور دادند باید همه لباس‌ها را در آب جوش بجوشانید. می‌دانید که در اسلام پوشیدن لباس روشن مستحب است و خود پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) معمولاً لباس سفید یا لباس روشن می‌پوشیدند و می‌فرمودند این هم به لحاظ روحی تأثیر دارد که نشاط و شادی می‌آورد و هم به محض این که کثیف بشود ببینید که کجا کثیف شده سریع بشورید. می‌فرمودند همه باید هفته‌ای دو بار لباس‌هایتان را در آب بجوشانید. بعد پزشک مسلمان نبود و پیامبر(ص) پزشک یهودی می‌آوردند و از این جهت که می‌گفتند پزشک‌ها فقط باید مسلمان باشند این نبوده، خود پیامبر و خود حضرت امیر(ع) به پزشک یهودی هم مراجعه کرده‌اند و اولین گروه پرستاری رسمی بخصوص پرستار جنگی در جبهه را پیامبر(ص) تشکیل دادند با زنان صحابی یک گروه ویژه‌ای از خانم‌هایی که جزو اصحاب و راویان پیامبر هستند که اسم آن‌ها در تاریخ هست مثل جناب رُفیده و... این‌ها اولین گروه پرستار آموزش دیده برای جبهه بودند که چگونه خونریزی را بند بیاورند؟ چطوری جراحی ابتدایی بکنند؟ چطوری جراحی شکسته ارتوپدی شکسته‌بندی کنند؟ چطوری مجروح را عقب ببرند؟ چه به او بدهند؟ چه ندهند؟ اولین گروه پرستار جنگی این‌ها بوده که یک وقتی رئیس صلیب سرخ آمده بود ایران، داشت حرف می‌زد می‌گفتند یک خانم پرستار راهبه‌ای در جنگ جهانی اول بوده،‌ گفتم عین این خانم که شما در اول قرن 20 دارید می‌گویید 1300 سال پیش این گروه تشکیل شده، پیامبر(ص) خانم‌هایی که کارشان همین بود و در جنگ اعلام کردند که اگر کسی مجروح شد و اگر دشمن دستش به این خانم‌ها رسید حق ندارد به این خانم‌ها هتک حرمت کند یا بکشد یا بزند که البته کفار رعایت نمی‌کردند و پیامبر(ص) می‌فرمودند بطور ویژه از این خانم‌هایی که توی خط یا پشت خط می‌آیند حمایت ویژه کنید یک گروه محافظ برای آن‌ها گذاشته بودند حتی بعضی از این خانم‌ها شمشیر برداشتند جنگیدند. یکی از این خانم‌ها به نام امّ ایمن طوری می‌جنگد برای کارهای پرستاری آمده اما طوری می‌جنگد و دو – سه نفر از دشمن را می‌زند. یک کسی گفت این را نگاه کن این خانم از ماها هم جلوتر رفته است پیامبر(ص) خندیدند و گفتند علی برکت‌الله! این برکت خداست. بعد از جنگ آمدند از او تشکر ویژه کردند و فرمودند یک کارهایی کردی که وظیفه شما نبود ولی من از شما تشکر می‌کنم.

اولین جلسه آموزشی پزشکی در مسجد بوده است. بعد از یک مدتی گفتند آموزش پزشکی باید جای بیمار و مریض باشد، لذا از مسجد فاصله می‌گیرد. مریضخانه و بیمارستان که تشکیل می‌شود می‌فرمایند که آموزش پزشک و پرستار کنار خود بیماران برود یعنی خود بیمارستان هم مرکز آموزش و هم پژوهش و تربیت نیرو بشود مثل همین چیزی که الآن هست. الآن هم همین است. بیمارستان و دانشکده پزشکی یکی است این از همان موقع 1300 سال پیش بوده است. داروهای ارزان در دسترس باشد، گاهی داروهای مجانی، معالجه بیماران در بیمارستان، هر بیمارستان باید آموزشگاه علمی در کنارش باشد و دانشکده‌های طب و بعد ببینید این‌ها 1300 سال پیش است. بعد یکی از چیزهایی که در بیمارستان‌ها و دانشگاه‌های پزشکی جهان اسلام سنت شده است اتاق‌های گفتگویی بین متخصصین و مناظره راجع به هر بیماری. مناظراتی که 1300 سال پیش در این بیمارستان که اساتید باید بحث می‌کردند، دانشجویان باید گوش می‌کردند، دو – سه‌تا استاد می‌گویند این بیمار این‌طوری است یا جراحی‌اش کردند این‌طوری است، و بعد آن‌ها نظر می‌دادند بحث می‌کردند دانشجویان گوش می‌کردند. دانشجویان باید این مناظره را یادداشت می‌کردند آخر جلسه حق داشتند سؤال کنند، وسط مناظره حق نداشتند بین اساتید دخالت کنند. اساتید بحث می‌کنند این‌ها یادداشت برمی‌دارند گوش می‌کنند و بعد سؤال می‌کنند. پس ما مناظره‌های پزشکی از هزار و صد سال پیش در بیمارستان‌های اسلامی ثبت شده است که راجع به همه بیماری‌ها باید بحث بشود. راجع به تعذیه‌شان، راجع به داروی‌شان، راجع به این بیماری که ریشه‌اش چیست؟ بعد مسلمان‌ها گسترش پیدا کردند با جاهای دیگر، مثلاً با بیمارستان جندی‌شاپور ایران که یک سابقه علمی و تاریخی و پزشکی داشت آشنا داشتند از آن طرف با فرهنگ یونانی و رومی آشنا شدند از این طرف با فرهنگ هندی آشنا شدند. پزشکی در هند و ایران و یونان و روم سابقه داشت این تجربیات و ترجمه‌ها هم اضافه شده و باز وارد یک مرحله جدیدی شد. اولین بیمارستان را سال 88 هجری ثبت شده است. بخش ویژه جذامی‌ها، بخش ویژه نابینایان و بیماری‌های چشمی داشته، زمان بنی‌عباس فرهنگ شیعه تقریباً می‌شود منتهی یک عده متقلب بودند که تا می‌کنند رشد عظیم علمی در همه رشه‌ها از جمله پزشکی، که این دوره 500- 600 سال طول کشیده است یکی از طولانی‌ترین امپراطوری‌های تاریخ بشر است و قدرت دست ایرانیان می‌افتد با گرایش به اهل بیت(ع). مثلاً مأمون که حاکم بنی‌عباس است می‌گوید ما شیعه هستیم. مأمون می‌گوید تشیّع من، تشیّع پدرم هارون است. می‌گفتند ما تشیّع علوی را قبول داریم تشیّع رضوی را قبول نداریم چون امام حیّ و حاضر بود جلوی او می‌ایستادند ولی امامی که رفته و فقط می‌شود تعریف او را کرد و در کلیات بگوییم قبولش داریم. اما در این زمان به هرحال هم تحت تأثیر فرهنگ شیعی و هم – من ناسیونالیست نیستم نمی‌خواهم بگویم روح ایرانی - ولی بالاخره استعداد و مغز و تاریخ ایرانی در دوره طلایی تاریخ تمدن اسلامی نقش زیادی داشت بخصوص در قرن 4 و 5 هجری که اصلاً آل بویه، شیعیان ایرانی آمدند کل مرکز خلافت را گرفتند حکومت دست شیعه بود ظاهرش بنی‌عباس بود. این دوران اوج دوران رشد علمی جهان اسلام است. مایه‌های اصلی آن ایرانی- شیعی است ولی خلافت، خلافت عباسی ظاهراً اهل سنت است. ایران و جهان اسلام مرکز علم در همه جهان می‌شود یعنی ابرقدرت علمی و اقتصادی و نظامی در جهان می‌شود. و به لحاظ علمی حرف اول در همه رشته‌ها را تمدن اسلامی – ایرانی می‌گفته است. این همان دوره‌ای است که شما ابن سیناها، ابوریحان‌ها، و... در همین دوره‌ها هستند. حالا در این دوره، ‌مسلمانان که گسترش پیدا می‌کنند و تجربه‌های جهانی را جمع می‌کنند و مدیریت می‌کنند من فقط دو- سه بیمارستان را بگویم که مناظرات پزشکی در آن‌جا ثبت شده است یکی بیمارستان مقتدی در قرن 4 در بغداد زمان آل بویه ساخته شده است که بودجه ویژه برای مناظره‌های علمی در حوزه پزشکی داشته است. و جایزه ویژه سالانه به هرکس در این مناظره‌ها حرف تازه‌ای در پزشکی بزند می‌دادند. هزار سال پیش، قرن 4 هجری، بغداد ظاهراً خلافت عباسی است اما در واقع قدرت دست آل بویه شیعیان ایرانی است.

نمونه دیگر بیمارستان عضدی برای عضدالدوله دیلمی است که ایشان هم زمان آل بویه و شیعیان ایرانی است. در سال 368 تا 371 هجری، ایشان دستور می‌دهد که بیمارستان بغداد را می‌سازند. ساختن این بیمارستان 3 سال طول می‌کشد به لحاظ بنا، اولاً طبقات زیادی داشته، چون من در یک سندی تا 8 طبقه خواندم که این بیمارستان 8 طبقه تا 10 طبقه در آن زمان بوده است یعنی هزار سال پیش. در یک سند خواندم که در طبقات بالای بعضی‌ از این بیمارستان‌هایی که این‌ها می‌ساختند در طبقه بالای آن استخر بوده است! و آن‌جا شنادرمانی بوده، شما بحث‌های فیزیوتراپی در آثار ابن‌سینا نمی‌دانم دیدید یا نه؟ بروید ببینید اگر ندیدید. در طبقه چهارم یکی از بیمارستان‌ها می‌گوید استخری بود که بیماران افلیج را که درست نمی‌توانستند بدن‌شان را حرکت بدهند توی آب می‌بردند و این‌ها را توی آب راه می‌بردند و حرکت می‌دادند. ناصرخسرو در خاطرات خود می‌گوید رفتم فلان شهر، فلان ساختمان را دیدم هفت اُشکوبه بود. اشکوب، یعنی طبقه؛ و در اُشکوی فوقانی یعنی در پشت بام آن باغ درست کرده بودند. ساختمانی دیدم 7 تا 8 اشکوبه، در اشکوب فوقانی یعنی روی پشت بام آن بیمارستان یا ساختمان، روی پشت بام باغی درست کردند که درخت و آبیاری خیلی بزرگ بود، اصلاً باور نمی‌کردی آن بالاست فکر می‌کردی زمین است این‌قدر زیبا بود. بروید خاطرات ناصرخسرو و دیگران را بخوانید.

نمونه دیگر این بیمارستان عضدی است که می‌گوید از 24 ملیّت پزشک در این بیمارستان بود. هزار سال پیش. در دوران حکومت اسلامی – شیعی – ایرانی. می‌گوید از 24 ملیت پزشک در بیمارستان عضدی بود که شبانه روز کار می‌کردند یعنی شیفت شب و روز داشتند و هیچ وقت بیمارستان بدون پزشک متخصص و بدون پرستار نبوده است. تدریس پزشکی توسط اساتید سرشناس در این بیمارستان فعالانه انجام می‌شد و می‌گوید این بیمارستان تا زمان حمله مغول هزاران شاگرد برجسته را تربیت کرد که از تمام جهان این‌جا می‌آمدند پزشکی می‌خواندند بعد کشورهای خودشان می‌رفتند و شبیه این الگو را در یک اشل کوچکتری آن‌جاها پیاده می‌کردند. یعنی اگر می‌آمدند از این‌طور بیمارستان‌ها و دانشگاه‌ها در جهان اسلام در بغداد، در ری، ایران، عراق،‌ قاهره درس می‌خواندند و مدرک می‌گرفتند این مدرک‌شان را همه جای دنیا روی هوا سر دست می‌گرفتند که این عالی‌ترین متخصصان آمدند.

پاپ، واتیکان، کلیسا از جهان اسلام پزشک ویژه می‌خواهد می‌گوید آن تیم پزشکی باید مراقب سلامت پاپ باشد باید از جهان اسلام تیم پزشکی ببریم و برای بعضی از مشکلات او، می‌آمدند به نزدیک‌ترین بیمارستان اسلامی که در اروپا بوده، بیمارستان‌هایی که کم‌کم اروپا بر اساس سبک بیمارستان‌های اسلامی – ایرانی شروع به ساختن کرد. خب اینها در تاریخ ثبت شده است این‌ها برای 900 سال پیش، هزار سال پیش است این‌ها شوخی نیست. وقتی می‌گویند تمدن ایرانی – اسلامی این‌ها دروغ نیست. وقتی می‌گوییم ما می‌توانیم مدام ترجمه نکنیم، مدام چشم‌مان به غرب نباشد این‌ها دروغ نیست این ملت تمدن‌ساز بوده است. یک عده می‌گویند فقط ترجمه،‌ فقط وابستگی، چشم‌هایتان به غرب باشد و قبله‌تان غرب باشد! خب برگردیم به خودمان نگاه کنیم که ما چه کسانی بودیم. می‌گوید به بیماران وقتی که ترخیص می‌شدند لباس تمیز و مجانی داده می‌شد. پول خرج راه را به بیمار می‌دادند تا که تا خانه‌اش و شهرش می‌خواهد برود پول داشته باشد برای اسبی، شتری، غذای بین راهی، مسافرخانه‌ای می‌دادند.

نمونه دیگر بیمارستان منصوری در قاهره است. این هم به دست شیعیان فاطمی ساخته شد. می‌دانید که شهر قاهره اصلاً نبوده،‌ شهر قاهره و همین دانشگاه الازهر که الآن دانشگاه بزرگ اهل سنت است اصل این شهر و این دانشگاه را شیعیان فاطمیون ساخته‌اند. شیعیان فاطمی شیعیان 6 امامی بودند یعنی تا امام صادق(ع) می‌آیند و بعد به جای موسی‌بن‌جعفر(ع) برادر ایشان جناب اسماعیل که از دنیا رفت به او معتقد شدند و به بعد از او، یعنی شیعه هستند. این‌ها هم شهر قاهره را ساختند هم بیمارستان الازهر را ساختند، و هم یکی از بزرگترین بیمارستان‌های جهان تا آن تاریخ را و تا مدت‌ها بعد را ساختند که یکی‌اش این بیمارستان منصوری است زمان منصور سیف‌الدین قلاون، در سال 678 قمری یعنی نیمه دوم قرن 7 هجری که حتی ممالیک مصر وقتی آمدند همین خط را ادامه دادند. – ببینید من دارم از رو می‌خوانم – می‌گوید به درمان شدگان بیمارستان لباس بیمارها مدام تغییر می‌کرد یعنی تعویض می‌شد. یک بیمار با یک لباس نباید می‌بود. نظافت در بیمارستان دقیق رعایت می‌شد با شست و شو. بعد با بوخور ویژه، بوخوری که ضد عفونی می‌کند. می‌گوید تمام اتاق‌های بیمارستان هر روز باید بوخور داده می‌شد. هزینه دفن مردگان و ضد عفونی کردن بخش بیمارستان کلاً انجام می‌شد. لباس مجانی و تمیز دائم داده می‌شد. حقوق پزشکان و کارمندان بیمارستان هم تقریباً از طریق موقوفات داده می‌شد یعنی مردم با انگیزه دینی وقف می‌کردند و خرج این‌ها را می‌دادند. نیمه دولتی – نیمه خصوصی می‌شد. داروخانه در کنار هر بیمارستان که هم به دانشجو درس تولید دارو را آموزش می‌دادند که چطوری دارو درست کنید و آزمایشگاه، می‌گوید آزمایشگاه و قاروره، یعنی لوله‌های آزمایش را که در آ‌ن‌ها داروها را ترکیب کنند داروهای جدید درست کنند و کنار هر کدام از این‌ها داروخانه بود و به رایگان دارو در اختیار بیمار قرار می‌داد. در کنار ممارست گردانندگان بیمارستان برای خدمات به مراجعه کنندگان یک نوع بیمه بوده است یک گروه ویژه‌ای مثل آمبولانس و اورژانس داشتند گروه ویژه پزشکان سیار، - خواهش می‌کنم دقت کنید – هزاروصد سال پیش، گروه پزشکان ویژه سیار از قاهره و مصر تا ری، تا تهران که می‌گوید به بیماران خانگی که امکان حضور در بیمارستان نداشتند و آن دسته کسانی که به هر دلیل امکان بستری شدن در بیمارستان نمی‌یافتند پزشک و دارو به خانه‌های آن‌ها می‌رفت. یعنی آمبولانس. یعنی اورژانس محلی و منطقه‌ای و خانگی. حالا آن بخشی که باز به بحث ما مربوط است – خواهش می‌کنم دقت کنید – در کنار بیمارستان جایگاهی ثابت برای سخنرانی‌های پزشکی در نظر گرفته شده بود. پیوسته دانشجویان از جدیدترین اطلاعات پزشکی آگاه می‌شدند و این ثابت بود و آن‌جا مناظره می‌شد برنامه دقیق آموزشی، آن وقت «ادیب دمشقی» نقل می‌کند این در کتاب «تاریخ البیمارستانات فی الاسلام» آمده، می‌گوید که عامه مردم مورد نواخت و انعام بودند و بیمارستان‌ها گرچه شاهان و ثروتمندان برای خودشان سعی می‌کردند بیمارستان‌های خصوصی هم درست کنند ولی در بیمارستان‌های عمومی طوری شده بود که شاهان و فرودستان جامعه با تفاوتی اندک از رفاه و آسایش در بیمارستان‌ها مورد رسیدگی قرار می‌گرفتند.

یک جای دیگر برای بحث، کتابخانه‌هاست که من از این عبور می‌کنم.

این امور حسبه، یعنی یک سازمانی به نام سازمان حسبه، یعنی امر به معروف و نهی از منکر در همه ابعاد هست این بُعد بهداشت عمومی و نظارت بر بازار تغذیه و میوه و رستوران‌های جامعه بوده است. تاریخ را یادتان نرود این‌ها که مدام می‌گویند استاندارد و بهداشت و نظافت و... حالا یک طوری شده به اسم بهداشت، کسانی که کار ندارند، صنعتی بلد نیستند می‌رود آب زرشکی، لواشکی، یک کاری درست می‌کند هنر بهداشت‌های ما الآن این شده، زودی می‌روند بیخ خِر این‌ها را میگیرند و بیکار و نابودشان می‌کنند به اسم غیر بهداشتی. و در آن موقع می‌دانید چه کار می‌کردند؟ این‌ها را می‌رفتند جمع‌شان می‌کردند آموزش می‌دادند کارشان را بهداشتی می‌کردند تقویت می‌کردند نه این که تعطیلش کنند بدبختش کنند. شماها وزارت بهداشت الآن چه کار می‌کنید؟ می‌روید می‌گردید کنار خیابان یک کسی یک گاری‌ای دارد، مغازه‌ای دارد، خب چه کار کند؟ این حداقل زندگی است. می‌دوید دنبالش پلمپ می‌کند، جریمه می‌کنید و... انگار دزدهای چند میلیاردی را گیر آوردید! دزدهای چند میلیاردی را که کی‌گوید ج. پ. د. ز، که خدای نکرده، خدای نکرده این‌ها آبرویشان نرود حرمت انسان و کرامت انسان است ولی این‌ها نه. یک گوشه‌ای نشسته، می‌دود دنبالش، توی سرش می‌زند، گاری‌اش را می‌گیرد. بدبخت تمام زندگی‌اش هما گاری است! توی اسلام می‌گویند تو باید به او هزینه بدهی، ‌کمک هزینه بدهی، آموزش بدهی یک مکان ویژه‌ای در اختیارش بگذار، جذب و مدیریتش کنید نه این که به اسم بهداشت تعطیلش کنید. حالا شماها که نکردید این خط شماها کلاً این کارها را کرده! وزارت بهداشت و نظارت بهداشت، از زمان شاه شروع کرد و بعد از انقلاب ادامه داد. قبلاً یکسری تولیداتی بود که هر کسی در خانه‌اش، محله‌اش، دوغ، فرنی، من یادم می‌آید ما بچه بودیم وقتی توی خیابان می‌آمدیم انواع و اقسام چیزها بود یکی فرنی می‌فروخت، یکی آب میوه، چیزهایی که هم تولید کشور را کمک می‌کرد و هم اشتغال ایجاد می‌کرد و هم واقعاً سالم بود. آن زمان آن‌ها را می‌خوردیم مریض نمی‌شدیم الآن این چیزهای بهداشتی که مارک خارجی دارد انواع پفک و آدامس و این چرت و پرت‌هایی که هست، هم گران است و هم صدمه اقتصادی به کشور می‌زند و هم همه‌اش مرض و بیماری است. من تعجب می‌کنم چطور کالباس و سوسیس غیر بهداشتی نیست که خودشان در فیلم‌ها، پریروزها یک صحنه‌ای در اینترنت دیدم دلم می‌خواهد شماها هم ببینید حال‌تان بهم می‌خورد. خارج این‌طوری بود داخل را امیدوارم این‌جا این‌طوری نباشد. آن چیزی که من دیدم، در خارج، خوک درسته، یعنی همین‌طوری خوک را با لباسش، جنین آدم، بچه‌هایی که سقط شدند آن‌جا می‌انداختند جنازه این‌ها را، می‌گفت بخشی از این‌ها برای مواد آرایشی مثل ماتیک و این چیزها استفاده می‌شود که آن هم یکی از پرخریدارترینش ملت شریف ایران است. ملت شریف ایران یکی در دماغ عمل کردن و یکی هم در لوازم آرایشی و بعد در تولید نه،‌ نوبت تولید که می‌رسد همه زاهد و اهل معنا می‌شوند که آقا دنیا را ولش کن. این دنیا نیست این آخرت است. مصرف دنیاست. در مصرف شاد باش،‌زندگی باش،‌ تا کی شرایط حساس کنونی، این شرایط حساس کنونی چه زمانی تمام می‌شود که هر سال به ما می‌گویند! ولش کن. در مصرف 20 در تولید یک مرتبه معنوی می‌شوند این معنویت صوفیانه است معنویت اسلامی نیست. معنویت اسلامی یعنی کار و تلاش در تولید، تعادل در مصرف. هرچه می‌توانید و لازم است کار کن و هر چه لازم است مصرف کن. ولی ما چه می‌گوییم؟ می‌گوییم تا می‌توانی کار نکن و هرچه می‌توانی مصرف کن. بعد از تحریم می‌ترسیم. می‌دانید چرا؟ برای این که زیاد می‌خوریم و زیاد مصرف می‌کنیم. استاد ژاپنی من توکیو خانه‌اش رفته بودم که کل خانه‌اش دوتا اتاق بود می‌گفت هوای سرد آن‌جا زمستان آن‌جا می‌گفت مگر ما می‌توانیم بخاری را دائم روشن کنیم گرم باشد گران است. ما شبی یک ساعت بخاری روشن می‌کنیم من وقتی خانه می‌آیم بخاری را روشن می‌کنم که اتاق هوا بگیرد بعد با لباس گرم توی رختخواب می‌رویم. بعد می‌گفت من آمدم ایران خانه شما ایرانی‌ها زمستان برف بود این‌قدر خانه‌هایتان گرم است گاهی پنجره را باز می‌کنید می‌گفت تعجب کردم زمستان پنجره باز می‌کنید. خب این ملت معلوم است که فشار تحریم بیاید اذیت می‌شوید چون به مفت‌خوری عادت کردید از پا درمی‌آیید. آن ملتی که محکم است زیاد کار می‌کند و کم مصرف می‌کند. حالا من این را به اسم بهداشت عرض کردم. به اسم بهداشت چقدر این‌ها را نابود کردند به جای این که کمک کنند! الآن این‌ها که آمده بهداشتی است؟ این لوازم آرایش بهداشتی است؟ این‌طور که توی این فیلم‌ها ما دیدیم میکروب محض است کثافت محض است. سوسیس و کالباس بهداشتی شده چون غربی‌ها گفتند! جنس خارجی با مارک غربی بهداشتی است! ولو این همه بدبختی و سکته و فشار خون و نابودی است بخاطر این رژیم غذایی‌هاست. بعد او که می‌آمد شاتوت می‌آورد می‌فروخت، از باغ محلش توت می‌آورد، سیب می‌آورد، آب میوه می‌گرفت، آب زرشک می‌آورد، این‌ها را گفتیم ضد بهداشتی و همه را زدیم لت و پار کردیم! ولی آن‌جا چه کار می‌کردند؟ هزاروصد سال پیش در جهان اسلام ببینید چه کار می‌کردند؟ کتاب «معالم القربه فی احکام الحسبه» تألیف "محمد بن محمد بن احمد قرشى" (729-648ق) و کتاب "الاصناف و المهن فی العصر العباسی نشأتها و تطورها" در قرن 5 و 6 هجری برای "صبّاح ابراهیم سعید شیخلی"، و کتاب "تاریخ تمدن اسلام" «جورج زیدان»، و کتاب "لزوم وزارت اطلاعات در حکومت اسلامی" برای آقای «علی احمدی میانجی»، خواهش می‌کنم دقت کنید. صحبت از هزار سال پیش، 950 سال پیش است. می‌گوید اولاً هر کسی هر کاری می‌خواست بکند باید می‌آمد به اداره حسبه اداره نظارت که شرایط بهداشتی را رعایت می‌کند یا نه، و اگر نه او را آموزش می‌دادند نه این که بیکارش کنند. آموزش می‌دادند و می‌گفتند باید این‌طوری کنی و بعد نظارت می‌کردند و اشتغال ایجاد می‌شد. این‌ها متن اتفاقاتی است که در جهان اسلام و از جمله ایران آن موقع می‌افتاده است. پاکیزگی کالای تولید شده و وسایل تولید، و کارگاه‌ها همه مورد توجه و نظارت دائمی حکومت اسلامی بود. حفظ نظافت در هر چیز برای هر صنف به تناسب خودش واجب و ضروری بود. هم واجب شرعی و عبادی، که امام جماعت در آن بازار هر روز می‌گفت مواظب باشید این‌ها حق‌الناس است، جنس کثیف و آلوده به مردم بدهید کم بدهید حق‌الناس است، گناه کبیره است و این‌ها خیانت است. و هم نظارت بیرونی بود یعنی حکومت و پلیس با شلاق توی بازار راه می‌افتاد نگاه می‌کرد، دفعه اول تذکر، دوم دوم تعذیر کتک می‌خوری و جریمه می‌شد و دفعه سوم تعطیل! ولی اول آموزش، و اگر طرف مشکل دارد کمک می‌کردند وام می‌خواهد، استقراض می‌خواهد، اول مشکل او را حل کن و به تخلف مجبورش نکن، بعد اگر تخلف کرد برخورد کن. از تمام نانوایان خواسته شده بود ظرف‌هایی را که به کار می‌گیرند پاکیزه نگاه دارند، آن‌ها را بپوشانند آن‌چن نان‌ها را با آن می‌پوشانند و زیر آن می‌گسترند یعنی آن چیزی که زیر نان یا روی نان می‌گذاری خود آن هم باید نظیف باشد. بعضی‌ها را می‌بینید پارچه می‌اندازد ولی خود پارچه از زمین کثیف‌تر است! می‌گوید پارچه‌ای که زیر نان است و پارچه‌ای که روی نان می‌اندازید که روی آن حشرات و مگس ننشیند باید تمیز باشد یعنی مأمور می‌آمد اداره حسبه، یعنی اداره امر به معروف و نهی از منکر، این‌ها را هر روز کنترل می‌کرده، طاقارها آن ظرفی که در آن خمیر می‌کنند باید هر روز خوب شسته شده باشد، قبل از آغاز کار و پس از تعطیل کار، روزی دوبار باید شسته می‌شده، فرنی‌پزها ملزم بودند دودکش‌ها را اصلاح کنند که دودکش بیرون برود و برنگردد توی غذا بیاید. باید کنترل می‌شد. دائماً کف گاز مثل فر گاز که الآن هست، آن موقع مدلی که بوده، دائماً کف آن گاز باید از علف‌های سوخته و خاکستر پاک می‌شد هیچ چیز از علف یا ذغال نباید به پشت نان می‌چسید یعنی کنترل می‌کرد که به این نان اگر علف و هیزم آن‌جا ریختی که آتش درست کنی اگر این هیزم و علف به نام چسبیده باشد جریمه دارد. آسیابان‌ها ملزم بودند غله را با غربال دقیقاً خاک‌گیری کنند. شیء خارجی در آرد نباید باشد. آن را از گِل پاک کنند. قبل از آسیاب کردن غبار را از روی آرد بزدایند. از لبنیاتی‌ها خواسته می‌شد ظرف‌های خود را بپوشانند، محلی که در آن کار می‌کنند باید سفید و نظیف باشد یعنی مصالح در و دیوار مغازه باید سفید باشد. رنگی نباشد تا همه چیز دقیق دیده بشود که تمیز است یا نه؟ از لبنیاتی‌ها خواسته شده بود تا ظرف‌هایشان سفید باشد و محلی که در آن کار می‌کنند سفید و نظیف باشد. همه ملزم بودند دیگ‌ها را هر روز با لیف و آب پاکیزه بشویند تا در مواقع گرما فساد به آن‌ها راه نیابد. روغن فروشان مأمور بودند به نظافت و شستن لباس‌های خود، دستان خود، ظرف‌های خود و هر روز شستن ترازوها و پیمانه‌ها. ترازو را هم هر روز باید می‌شستند. ماهی‌پزها باید تبر و طبق را که با آن ماهی‌ها را تکه تکه می‌کنند و حمل می‌کنند هر روز بشویند، هر شب پس از شست‌وشو نمک کوبیده بر آن‌ها بپاشند تا صبح که ضد عفونی بشود. ملزم بودند در شستن و پاکیزه کردن ماهی و پاک کردن آن از پوست و صدف، با دقت بکوشند. یعنی بازرس نهی از منکر، اداره حسبه یک مرتبه می‌آمد یک ماهی را از وسط جنس‌هایش برمی‌داشت و نگاه می‌کرد می‌گفت چرا این را درست تمیز نکردی؟ کارگران کارگاه‌های روغن کنجد و زیتون باید کنجد را دقیق می‌شستند قبل از به کار بردن آن را تفت داده،‌ خرد و آسیاب می‌کردند. صاحب مغازه باید تأیید می‌کرده که بعد از خرد و آسیاب شدن من این‌ها را دیدم که کارگرم درست کار کرده است یعنی کارفرما مسئول است که جواب بدهد کارگرش درست کار کرده است. هیچ یک از کارگران نمی‌توانند به گرفتن روغن کنجد بپردازند مگر قبلاً پاهای خود را با سنگ پا دقیقاً شسته باشند و کاملاً تطهیر شده باشند و ملزم بودند طاقارها و ظرف‌ها را پس از پایان کار هنگام غروب کامل بپوشانند. پاهایشان را باید دقیق می‌شستند، سنگ پا تمیز می‌زدند، بعد کفش می‌پوشیدند و به مغازه می‌آمدند در بیمارستان‌های ما الآن گاهی این چیزها نیست! همچنین طباخان، آشپزها، مجبور بودند به نظافت همه وسایل‌شان توجه کنند هر روز آن‌ها را با آب گرم و اِشنان بشویند. – نمی‌دانم اِشنان چیست حتماً یک صابونی چیزی بوده- ترتیب کار در مورد حریسه‌پزان، همه اصناف، کله‌پاچه فروشان لازم بود کله و پاچه را با آب داغ پاک کنند و موی آن‌ها را بزدایند. بعد میگوید غیر از این نیروی گشتی که می‌آمده نظافت و بهداشت را می‌دیده، در هر مسجدی، در همه محله‌ها، در همه مسجدها، محتسب آن نیروی نهی از منکر و نظارت بر بهداشت بازار، می‌نشست، مأموران در بازار و کارگاه‌ها و غذاخوری‌ها و مهمانسراها می‌گشتند به وضع اجناس و گوشت و خوردنی‌ها می‌رسیدند، سقّاها و آبرسانان را امر می‌کردند که به مقدار معیّن در ظرف‌ها آب بریزند نه بیشتر که تلو تلو بخورد. هر صنفی بازار مخصوصی داشت برای هر صنف جای مخصوص بود. مثلاً بازار ماهی‌فروش‌ها بازار فلان، و محل هر بازار هم تعیین می‌شد که مثلاً بازار ماهی‌فروش‌ها این‌جا نباید باشد چون ریخت و پاش دارد، بازارهای تمیزتر و کثیف‌تر باید درست چیده می‌شد تا مردم مجبور به استشمام بوی بد نشوند. بازاری که بوی بد می‌داد مثل بازار ماهی باید از خانه‌های مردم تا یک مقدار فاصله قطعی می‌گرفت. نانوانی‌ها سر کوچه‌ها و محلات مختلف بطور پراکنده در تمام شهر توزیع عادلانه بازار بود که همه شهر به بازارها دسترسی داشته باشند و مجبور نشوند از این طرف شهر به آن طرف شهر بروند. من به این اشاره کردم فقط برای این که دوستان بدانید که تمام این‌ها در کنار همه این‌ها یک جریان دائمی مناظره و گفتگو بوده است. هم در حوزه احتساب امربه معروف و نهی از منکر و هم در حوزه مباحث نظری. بر تمام اصناف یک نظارت دقیق و توأم با گفت‌وشنود تا مناظره در دانشگاه پزشکی، یعنی وقتی قبول کردی که هر بیمارستان و هر دانشگاه پزشکی باید جلسات دائمی مناظره هفتگی داشته باشد که این‌ها راجع به بیماری، راجع به درمان، راجع به آخرین راه‌حل‌ها مناظره کنند و نظریه جدید بدهند. راجع به بهداشت بازار مناظره و بحث کنند. شما ببینید این دقت‌هایی که نسبت به آن زمان تازه شده است این‌ها هم محصول اتاق فکر و گفتگو بوده است. خود مردم که این کارها را نمی‌کنند که یک مرتبه بگویند ما این کارها را می‌کنیم! این کارها را نمی‌کنند. این یعنی چی؟ یعنی اتاق‌های فکری و اتاق گفتگویی در حکومت و حلق وصل بین حکوت و اصناف در دانشگاه و حوزه‌شان وجود داشته است. یعنی در بیمارستان‌ها اتاق‌های گفتگو و حلقه‌های گفتگو و مناظره است. از متخصص یک بخشنامه بیرون می‌آید. درست است یا نه؟ که باید با آب جوش بجوشانید، دست‌هایتان را باید بشورید، پایت را باید چه کار کنی؟ این‌ها از توی این‌ها بیرون می‌آمده است. اگر ما توانستیم در هر رشته و در هر حوزه‌ای، اتاق‌های گفتگو بطور نهادینه شده نه اتفاقی، نه شخصی، نه سلیقه‌ای، و به تجربه انباشته تبدیل بشود و بعد مبنای تصمیم‌گیری و عمل حکومت بشود یعنی مجلس بر اساس این گفتگوها و مناظره‌ها قانون بنویسد، نماینده‌ها رأی می‌دهند با توجه به نتیجه این گفتگوها و مناظره‌ها رأی بدهند. الآن قوانینی راجع به بهداشت می‌آید یا راجع به بیمه، راجع به بیمارستان‌ها، خب این‌ها باید کجاها اول بحث می‌شود؟ آیا اتاق گفتگو و مناظره هست؟ الآن شما قبول دارید که بعضی از این قوانینی که راجع به مسائل بهداشت و پزشکی است در سرنوشت این ملت چقدر مؤثر است؟ راجع به بیمه، راجع به بیمارستان خصوصی باشد یا نباشد؟ چطوری باشد؟ عمل جراحی چطوری باشد؟ الآن همین بحث زیرمیزی پزشکان، به روی خودشان هم نمی‌آورند! همه می‌گویند نگویید زشت است توهین به جامعه پزشکی است. حالا که به قول ایشان دیگر زیرمیزی نیست رومیزی است! جزو گزینه‌های روی میز است. گزینه‌های زیر میز روی میز آمده است. خب این حالت، یکی یک چیزی می‌گوید که به جامعه پزشکان توهین شد پس همه این‌ها به جامعه نانوایان و قصابان و ماهی‌فروشان توهین کردند یعنی اگر کسی آمد ضابطه گذاشت و با دقت بحث کرد و گفت یک بیماری‌هایی و یک اشکالاتی در نظام پزشکی و نظام بیمارستان‌ها و معالجه و پرستاری ماست اولین چیزی که باید راجع به آن مناظره کنید همین مسائل است. از جامعه پزشکی و بهداشت و وزارت بهداشت کسی توقع ندارد برود راجع به مباحث کلامی و تفسیر و علوم انسانی مناظره کند در رشته خودتان مناظره کنید مناظره را هم در دو سطح تعریف کنید یکی بحث‌های علمی، همانطور که شما می‌بینید در تمام بیمارستان اتاق مناظره بین اساتید بود در مورد بیماری‌ها، درمان‌ها، راه حل‌های جدید و تجربه‌های جدید و یکی هم که به نظر من آن بیشتر واجب است من خواهش می‌کنم شما راجع به کرسی‌های آزاداندیشی بحث نکنید کرسی آزاداندیشی در حوزه وظیفه وزارت بهداشت فعال کنید. الآن شما 50تا مسئله، - این پیشنهاد عرض آخر من این است – شما 50تا مسئله خاص بهداشتی – پزشکی این جامعه را از پول رومیزی و زیرمیزی بعضی‌ها، نسخه‌نویسی پزشکان، بعضی از پزشکان ما خودشان بیمار روانی هستند در نوع نسخه‌هایی که می‌دهند. بعضی‌هایشان! نگویند توهین به جامعه پزشکی کردی. طرف یک آخوندی می‌بیند که این آخود یک سوء استفاده‌ای کرده، فسادی دارد، بیسواد است بگوید این آخوند فلان! بگوییم به جامعه روحانیت توهین کردی! این جامعه روحانیت است؟! یا این دفاع از جامعه روحانیت است؟ یک دانشگاهی مگر... آقا جامعه دانشگاهیان، آقاجان تمام این‌هایی که در دنیا سر کار هستند و خیانت می‌کنند و دزدی می‌کنند دروغ می‌گویند و رشوه می‌گیرند همه این‌ها جزو جامعه دانشگاهیان هستند. این‌ها از پشت کوه نیامدند همه‌شان مدرک دانشگاهی دارند. جامعه دانشگاهیان چیه؟ جامعه دانشگاهی هم آدم دارد هم حیوان دارد. همه جوامع، همه اصناف همین‌طور هستند. انتقاد از یک انحراف در یک صنف، احترام به آن صنف است نه توهین به آن صنف. شما 30- 40تا موضوع بنویسید و بگویید این‌ها معضلات بهداشت و پزشکی کشور است. از هوای آلوده و ترافیک و دود و ماشین‌های دودزا محیط زیست بگیرید تا وضعیت بیمارستان‌های خصوصی تا وضعیت‌های بیمارستان‌های عمومی، روایت داریم که پرستار بدون لبخند سراغ بیمار نرود! چیزی که آدم در بیمارستان‌ها نمی‌بیند لبخند است مگر بیمارستان خصوصی سرمایه‌داری که آن هم رئیسش گفته باید بخاطر پول بروید لبخند بزنید. ما قبول داریم مؤدب، لبخند می‌زند، به استقبال می‌آید انگار آمدی مهمانی،‌ بعد می‌بینی طرف نه برای خدا این کار را کرده، نه برای خلق است و نه برای حق است نه برای هیچی. رئیس بیمارستانش گفته که مریض مشتری است، مشتری باید از این‌جا راضی بیرون برود. باید یک جوری با او حرف بزنی که این خوشش بیاید و یک خاطره خوبی برایش بشود. بخاطر پول. ما می‌گوییم بخاطر پول هم که این کار را اینجا نمی‌کنید. روایت ما می‌گوید کسی که عیادت مریض می‌آید یا از مریض پرستاری می‌کند با لبخند با مریض سخن بگوید و روحیه‌اش آماده باشد که حتی او به او فحش بدهد، جیغ بزند، داد بزند، هر کاری می‌کند. پرستاری یک شغل دینی و الهی است سخت است که آدم زجر بکشد و لبخند هم بزند.

از طرز مواجهه با بیمار،‌از مسائل پولی و مالی، مسئله بیمه، مسئله نسخه‌نویسی. شما 20- 30تا مسئله را در جریان بگذارید و این‌ها را به میز مناظره و بحث تبدیل کنید و همه آن‌جا منصفانه و به قصد حل مشکلات این ملت بحث کنند. واردات دارو، بازار سیاه، جراحی‌ها. ما پزشکان باشرفی داریم که واقعاً به تنها چیزی که توجه دارد مصلحت بیمار است. پزشکان باشرف‌تر از این‌ها هم داریم کسانی که نه تنها تجاری به مریض نگاه نمی‌کنند بلکه از جیب خودشان هم می‌دهند. آدم‌های بی‌شرف هم داریم که وقتی مریض می‌آید فقط به این نگاه می‌کند که چطوری می‌شود او را چلوند؟! نسخه دروغ، جراحی‌ای که اصلاً لازم نیست و مضرّ است ولی پول توی آن است! خب این‌ها بی‌شرفی است. همان که می‌گوید مواظب باش روی ظرف شیرتان پارچه تمیز بیندازید که مگس ننشیند، بعد او را جریمه می‌کند این را هم باید جریمه کند و دست این جراح و قلم را باید شکست. تو داری با جان مردم بازی می‌کنی؟ مگر این‌ها کالا هستند؟ 20تا کرسی آزاداندیشی و مناظره راه بیندازید 20تا مشکل عملی این مردم را در حوزه بهداشت و پزشکی به بحث بگذارید ریشه‌یابی کنید و بعد راه حل بدهید که گام به گام ده‌تا کار باید بکنیم، چطوری عمل کنیم تا این به نتیجه برسد و مشکل حل شود؟ خیلی بد است که اثری از اخلاق و انسانیت در بعضی از بیمارستان‌هایمان نبینیم. در حالی که در بیمارستان‌های اسلامی در درجه اول اسلامیت آن به اخلاق و روابط حقوقی بیمار و اخلاق پزشکی است اصل آن از این‌جا شروع می‌شود و البته بقیه مباحث هم هست که در حوزه عقلی و تجربی و مهارت است ولی اصل شروع، بیمارستان اسلامی شروع آن، یعنی حقوق اسلامی و اخلاق اسلامی در بیمارستان و در مناسبات پزشکی و بهداشتی رعایت شود خب این‌ها را چه کسی باید آسیب‌شناسی کند؟ ما گفتیم علیرغم همه مدل‌های تحمیلی جهان با یک انقلاب اجتماعی پیروز نه فقط یک انقلاب سیاسی، می‌خواهیم نظام‌سازی و تمدن‌سازی کنیم. می‌خواهیم جامعه‌پردازی کنیم رشدی که تا حالا در این سی و چند سال، خیلی بوده ولی برای کاری که می‌خواهیم می‌کنیم اصلاً کافی نیست. کار ما نظام‌سازی و آغاز یک تمدن‌سازی جهانی است. ما نباید یک کاری کنیم اگر یک کسی یک بیمارستانی در شرق و غرب عالم رفته بعد که بیمارستان ما بیاید بگوید آن بیمارستان بهتر بود! آن‌ها با ما مؤدب‌تر بودند. آن‌ها به حقوق ما بیشتر احترام می‌گذاشتند، آن‌ها به ما لبخند زدند، آن‌ها کلاه ما را برنداشتند، آن‌ها جراحی‌ای که لازم بود درست کردند و جراحی‌ای که لازم نبود نکردند. تا وقتی که مخاطب ما این را بگوید یعنی ما بیمارستان اسلامی نداریم. بیمارستان اسلامی این نیست که یک نمازخانه می‌زند خیال می‌کند این بیمارستان اسلامی شد، آن یک بخشی از آن است که البته خیلی هم مهم است که اقلاً پزشکان و پرستاران ما در بیمارستان نماز بخوانند! این حداقل مسلمانی است حتی قبل از اسلامی. سیل ترجمه و هجوم رسانه‌ای از شرق و غرب عالم دارد به عرصه اخلاق و حقوق و حکومت و فرهنگ زندگی و فرهنگ خانواده، ‌اقتصاد،‌ روش تغذیه،‌ نوع لباس پوشیدن، همین‌طور دارد بطور طبیعی می‌آید. شما اگر در این قضیه وارد تولید علم و گفتگوی دقیق و لیزری و پاسخ به سؤالات واقعی نظری و مشکلات واقعی عملی جامعه ما نشوید اگر شماها وارد نشوید چه کسی وارد بشود؟ امثال ماها که رشته‌مان بهداشت و پزشکی نیست؟ مردم عادی؟ بیماران؟ چه کسی؟ این مسئول درجه اول آن شما هستید یعنی معاونت‌های دانشکده‌های پزشکی کشور، خود مسئولین دانشگاه‌های پزشکی، وزارت بهداشت، مجلس، دولت، مسئول درجه اول آن هستید. اگر نه، دستاوردهایی هم که در این 35سال داشتیم خواهران و برادران بدانید با خطر ارتجاع به ماقبل انقلاب مواجه است. ما در این 35 سال دستاوردهای خوبی داشتیم همان‌ها را هم از دست می‌دهیم اگر درست ننشینیم مشکلات را آسیب‌شناسی کنیم. بنابراین فقط یک راه پیش پای ما هست، ارتقای کیفیت و کمیّت، در تولید فکر و تولید علم در هر رشته‌ای. حوزه به حسب خودش، دانشگاه و رشته‌های مختلف به حسب خودش، تا در دانشگاه‌ها تولید بر ترجمه، و تکرار غلبه نکند مقدار تولید و کم و کیف تولید علم از ترجمه و از تکرار بیشتر نشود؛ و تا در حوزه اجتهاد بر تقلید نچربد سیر جوامع اسلامی قهقرایی خواهد ماند شهید می‌دهیم ولی باز هم نمی‌توانیم تمدن‌سازی کنیم. باز آخرش مدیران‌تان می‌روند از مدیران آن‌ها که هرچه گفته‌اند کپی می‌کنند چون بالاخره نقاط مثبتی را که اسلام قبول دارد آن‌ها دارند عمل می‌کنند آن‌ها را فقط می‌بینند و متوجه نقاط منفی آن نمی‌شوند. می‌گوید تنها راه پیشرفت غربی شدن است! پیشرفت با استقلال سازگار نیست! تنها راه پیشرفت نگاه سکولار به پزشکی و جامعه و دولت و سیاست است. این تنها راه پیش پای ماست. و الا فداکاری می‌کنید ولی در صحنه تمدن فرودست می‌مانید نه فرادست. باز تقلید، ترجمه، کپی‌برداری، تسلیم، وابستگی. چرا از تحریم می‌ترسیم؟ برای این که دانشگاه‌هایمان یک جاهایی کم کاری کرده‌اند. یک قطعاتی دانشگاه باید می‌ساخته نساخته! وابسته شدیم. چرا از تهاجم فرهنگی می‌ترسیم؟ نگرانیم؟ برای این که رسانه‌ها، حوزه و روحانیت‌مان به درستی و به قدر کافی به وظیفه‌اش عمل نکرده است. یک مکتبی که غنی‌ترین مکتب عالم است در مصاف با دیگران ترسی ندارد. مثل ظهر عاشورا است که هرچه نزدیک‌تر می‌شود برافروخته‌تر و شادتر می‌شدند ما باید از هر نوع درگیری فکری با مخالفان استقبال کنیم چون این مکتب، لایزال است. راجع به همه چیز بحث دارد. منتهی یکی از عوامل اصلی که برای تولید علم و نظریه و حل مشکلات و نهضت نرم‌افزاری نظریه‌پردازی می‌کند این است که گفتگوی اسلامی را یاد بگیریم، گفتگو به علاوه اخلاق، نه منهای اخلاق. گفتگو به علاوه منطق نه منهای منطق. گفتگو به علاوه آزادی نه منهای آزادی که شعار آزادی و احترام به مخالف، زنده باد مخالف من می‌گوییم ولی تا یک کسی می‌خواهد نفسی بکشد یکی توی دهانش، پرونده‌سازی، آبروسازی، تهمت و... این‌طوری که نمی‌شود گفت زنده باد مخالف من! زنده باد مخالف من یعنی او هم حداقل بتواند حرف‌هایش را بزند اگر بنده را هم زیر سؤال برد عصبانی نشوم و مجازاتش نکنم. راهش این است: سالم‌سازی گفتگوها، و بعد این فضای سالم که درست شد و پیدا شد و تولید شد، بقای این فضا باید برای مباحثه تضمین شود.

برادران و خواهران، در خیلی از موارد جامعه علمی و جامعه فرهنگی ما در نوسان بین دو چیز بوده و هست یا سکوت،‌ یا هرزه‌گویی! یک وقت آزادی است فضا را باز می‌کند شروع می‌کنند هرکسی هر چیزی به دهان و قلم‌شان می‌آید می‌گویند و می‌نویسند. توهین به ارزش‌ها و... باز دیدید در همین ایام گفتند لایحه غیر انسانی قصاص! خب نفهم قصاص برای دفاع از خون و جان انسان‌هاست. اگر قصاص نبود زندگی ارزان می‌شد. قصاصی که خداوند می‌فرماید: «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ ...» (بقره/ 179)؛ چرا در قصاص زندگی است؟ چون وقتی بفهمی اگر جان یک انسان را بگیری جان خودت به خطر می‌افتد، به خاطر خودت هم که شده خشونت خودت را مهار می‌کنی و به جان دیگران تجاوز نمی‌کنی. این یعنی قصاص،‌ حیات است. حیات است برای آن کسی که قرار است کشته شود و حالا کشته نخواهد شد. حیات است برای حتی اطرافیانش، چون اگر این قصاص نشود نزدیکان مقتول خودشان تصمیم می‌گیرند انتقام بگیرند بعد به جای یک نفر در برابر یک نفر صد نفر در برابر یک نفر می‌کشند. این حکم اولاً حکم تورات و کتاب مقدس همین غربی‌هاست که به آن ایمان ندارند! قصاص یا رجم، سنگباران کسی که زنای محصنه کرده، مثلاً مردی که زن دارد و رفته با زن یک مرد دیگری رابطه برقرار کرده این مرد باید رجم بشود یا آن زن، باید سنگباران بشود. این احکام برای کتاب مقدس است، این‌ها که در قرآن نیست. می‌فرماید همانطور که در کتاب مقدس در تورات و انجیل آمده، یک نفر در برابر یک نفر. چون یک نفر را می‌کشتند طرف می‌رفت صد نفر را می‌کشت! حداکثر یک نفر در برابر یک نفر. تازه آن را هم قرآن می‌فرماید عفو کنید بهتر است که دیگر این در تورات نیست. قرآن می‌فرماید ترجیحاً عفو کنید قصاص نکنید ولی اجازه قصاص داده و گفته اگر خواستید یک نفر در برابر یک نفر. قصاص حیات است هم برای اطرافیان مقتول، هم حتی برای اطرافیان قاتل، هم برای مقتول، کسانی که باید کشته بشود و نشوند، کسانی که در خطر مقتول واقع شدن هستند. هم حیات نجات آخرت خود قاتل است. بعد برمی‌دارد می‌نویسد که – دیدید که در همین ایام برداشت نوشت که، در همین روزنامه‌هایی که با بودجه‌های حکومتی و بیت‌المال هم به آن‌ها می‌دهند – برداشت نوشت سایه غیر انسانی قصاص! خب وقتی آزادی می‌آید شروع می‌کنید لجن‌پرانی، توهین. آن یکی دیگرشان برداشت نوشت غدیر، اصلاً به سیاست ربطی ندارد مسئله سیاسی نیست. غدیر اگر مسئله سیاسی نیست، مسئله ولایت و حکومت نیست اگر این‌ها حرف عرفانی زده بودند که کسی با این‌ها کاری نداشت. اگر امام حسین(ع) نشسته بود موعظه عرفانی و بعد هم مسئله شرعی می‌گفت که این‌طوری وضو بگیرید این‌طوری نماز بخوانید یزید با امام حسین کاری داشت؟ چون سیاسی بود کارش داشتند. چون حکومت را زیر سؤال برد. شروع کردند انواع توهین‌ها. برادران و خواهران ما یک مشکلی داریم، یک طرف هرزه‌گویی و یک طرف سکوت. خب هر دوی این‌ها غلط است. گفتگوی سالم همین کرسی‌هاست، راه حل است که نه سکوت نه هرزه‌گویی. نه افراط، نه تفریط. نه سوء ظن و بدبینی و ضیق صدر که هرکس تا حرف تازه می‌زند آی این منحرف است، این کافر است، این بی‌دین است! نه حریم‌شکنی و بی‌ادبی و کفرگویی و اهانت به ارزش‌ها. یک فضای باز اسلامی. خلاصه‌اش: کرسی‌های آزاداندیشی اسلامی یعنی فضای باز اسلامی. فضای باز اسلامی یعنی چی؟ یعنی به محض این که یک فکر تازه را می‌شنوید تهمت نزنید. افتراء نبند. از آن طرف، به اسم نواندیشی چرند نگو، حقیقت و فضیلت و اصول را مورد اهانت قرار نده، تحریف نکن، کلاهبرداری فرهنگی نکن. از این طرف اصول‌گرایی با تحجّر مرز دارد. بعضی‌ها فکر می‌کنند هر اصول‌گرایی تحجّر است. بعضی‌ها فکر می‌کنند تحجّر یک چیز خوبی است و اصول‌گرایی نیست! از آن طرف، مرز بین نواندیشی و بدعت‌گذاری. نواندیشی کمک به جامعه است ولی بدعت‌گذاری خیانت به یک جامعه اسلامی است.

جمله‌های آخر و جمع‌بندی: ما احتیاج داریم این کرسی‌های آزاداندیشی اسلامی فلسفه‌اش این است. و این فلسفه در قرآن هست «جادلوا بالّذی هی أحسن» است. فلسفه این در روایات اهل بیت(ع) است. در سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است و در تاریخ اسلام و ایران است که من گفتم حتی در پزشکی و در حوزه‌های تخصصی چه برسد به مسائل دیگر.

جمع‌بندی: جامعه دینی احتیاج دارد به آزادی بدون هرج و مرج. احتیاج به ارزش‌باوری دارد بدون قشری‌گری. مرزی بین این‌هاست. راه حل آن هم این است که مسیر همان تعادل اسلامی که می‌گویند، این مسیر باید تدوین و تعریض بشود. اعتدال اسلامی. منتهی اعتدال این نیست که هرکس هرجا ایستاده جلویی‌ها را بگوید افراطی‌ها، پشت سری‌ها را بگوید تفریطی. این‌هایی که راست او نشستند بگوید جناح راست و دست راستی‌ها و این طرفی‌ها را هم بگوید چپی‌ها که خودش بشود مرکز عالم! یک جوری نباید اعتدال را تعریف کنید که هرکسی بتواند این ادعا را بکند. خب این‌طوری که همه می‌گویند ما معتدل هستیم! شما خیال می‌کنید الآن اگر به معاویه می‌گفتید معاویه می‌گفت من افراطی یا تفریطی هست؟ می‌گفت ببین من در نقطه تعادل ایستادم! این علی افراطیون هستند آن طرف هم مقدس‌ها و تفریطیون هستند! آن‌ها زیادی جلو رفتند، این‌ها زیادی عقب رفتند! ما باید یک معیاری برای تعادل و اعتدال اسلامی داشته باشیم. آن اعتدال، آن ملاک، عقل است و وحی. یعنی ارزش‌های اسلامی است و عقل که خود عقل هم یک ارزش اسلامی است. آن چطوری تضمین می‌شود؟ وقتی که آزای را به مثابه یک ارزش اسلامی نگاه کنیم نه به مفهوم لیبرالیستی به آزادی نگاه کنیم و یاد بگیریم که آزادی، بعضی‌ها گفتند آزادی، آقا به ما آزادی بدهید، بعضی‌ها گفتند آزادی دادنی نیست گرفتنی است! بعد بعضی‌ها گفتند آزادی نه دادنی است نه گرفتنی است فرهنگ می‌خواهد. این‌ها هر کدام سهمی از حق است سهمی از باطل است. مسئله صحیح این است آزادی، آزادی بیان، قلم، گفتگو، نظر، سیاسی، علمی، آزادی هم دادنی است یعنی مسئولین و حکومت‌ها باید آزادی را بدهند حق ندارند جلوی انتقاد را بگیرند، فحش بدهند، تهمت بزنند، توهین کنند، و منتقدین را مسخره کنند، حق نداری هر کس از شما سؤال می‌کند یا انتقادی بکند یک برچسبی بزنی و خفه‌اش کنی. یک) آزادی دادنی است. دو) آزادی گرفتنی است. یعنی اگر مسئولین آزادی ما را بخواهند سلب کنند و آزادی نقد و سؤال ندهند مؤمنین وظیفه شرعی‌شان است به عنوان امر به معروف و نهی از منکر، واجب شرعی‌شان است که این آزادی را بگیرند ما از حق آزادی‌مان باید دفاع کنیم ما باید انتقاد کنیم ولو مسئولین نخواهند. ولی انتقاد شروط اخلاقی – منطقی دارد. پس آزادی هم دادنی است و هم گرفتنی است و سه) هم آموختنی است. اگر به ما آزادی بدهند و خودمان هم آزادی‌مان را بگیریم مشکل و مانع قانونی و سیاسی نداشته باشیم اما فرهنگ استفاده از آزادی، ادب استفاده از آزادی وقتی نباشد باز هم آزادی به ضد خودش تبدیل می‌شود یا به سمت استبداد یا به سمت هرج و مرج می‌رود. ادب استفاده از آزادی، یعنی قلم و بیان آزاد. دروغ نگو، تهمت نزن، ‌توهین نکن، تحریف نکن، تحریک نکن. حرفت را مستدل و شفاف بگو. بگو این حرف من است این ادله و این هم نتایج آن. مسئولیت آن را هم می‌پذیرم این هم جواب تو. اگر مسئله حکومتی است طبق قانون باید عمل بشود با رأی‌گیری اکثریت یک کسانی مسئول می‌شوند در موارد اختلافی در چارچوب قانون آن‌ها تصمیم‌گیر هستند بنده مخالف هستم و انتقادم را می‌کنم. اگر در مسائل نظری معیار خودش را دارد. اصلاً مشکلی نیست اگر ما درست طبق عادات اسلامی عمل کنیم. این کرسی‌ها یک نهادسازی برای گفتگوهای شفاف مستدل در همه قلمروهای دینی و علمی و دنیوی و اخروی و اجتماعی است و باید تحت‌الحمایه نظام باشد. لذا رهبری در این قضیه حکم داد. حکومت باید این را به عنوان یک نهاد رسمی بپذیرد. نهاد امر به معروف و نهی از منکر، نهاد مناظره و گفتگوی علمی. پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند که در هر مسئله‌ای موافق و مخالف اول حرف بزنند. این تعبیر تضارب عقول و آراء در روایات ماست. فرمودند به جای این که خودتان همدیگر را بزنید،‌ استدلالات‌تان همدیگر را بزنند. اصلاً عین روایت ماست. تضارب آراء و عقول. آن تضارب خوب است، کُشتی نظری و کُشتی فکری است. آن واجب است مستحب است. این زد و خوردهای بیرونی است که بد است. تحت‌الحمایه باشد، فرهنگ و مناظره و اجتهاد و تولید نظریه، و فرهنگ انتقاد و انتقادپذیری، به عنوان یک روش اسلامی باید از طرف تمام دولت‌ها، مجلس، قوه قضائیه، حمایت بشود، جلوی افراط و تفریط و هرج و مرج و استبداد از دو طرف باید گرفت.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha